باشگاه شهرداری زنجان

از ترک‌زبان‌های عزیز خواهش می‌کنم که نظرات خود را حتی‌المقدور به زبان ترکی ارسال نمایند

باشگاه شهرداری زنجان

از ترک‌زبان‌های عزیز خواهش می‌کنم که نظرات خود را حتی‌المقدور به زبان ترکی ارسال نمایند

ششمین تساوی خانگی گامی دیگر در راه سقوط به دسته 2

تیم شهرداری زنجان در هجدهمین بازی خود در لیگ دسته یک باشگاه‌های کشور به ششمین تساوی خانگی و هشتمین تساوی فصل خود دست یافت. 

تیم شهرداری این بار در مقابل تیم هما تهران در ورزشگاه کارگران به تساوی بدون گل رسید و با این نتیجه جمع امتیازات خود را به عدد 11 رساند. 

شهرداری زنجان که در این دیدار از دو بازیکن خارجی بهره برد، نیمه‌ی اول را هجومی آغاز کرد و صاحب چندین موقعیت گلزنی شد که عدم دقت بازیکنان این تیم در زدن ضربات نهایی باعث شد تا دو تیم با تساوی بدون گل به استقبال نیمه مربیان بروند. 

شاگردان رضا احدی در نیمه‌ی دوم بارها تا فروپاشی دروازه‌ی میهمان پیش رفتند، اما در به ثمر رساندن گل به توفیقی دست نیافتند. 


 شهرداری زنجان 0-0 هما تهران 

 بازیکنان شهرداری: رضا میزانی، رامبد علی‌خانی، محسن شاهب، علی جعفری (از دقیقه‌ی 65 مسعود رجب‌نیا)، سعید پیرایش، مجتبی میرمحمدی، حسین شهبازی (از دقیقه‌ی 73 خالد شفیعی)، داسیلوا والینگتون، علی صادق (از دقیقه‌ی 86 محمد یزدانفر)، محمد رجبعلی‌نیا، سانتوس واشینگتون

  

بازیکنان هما: رضا یادگاری، رضا نوراللهی، حسین سلطانی، حمید محمدخانی (از دقیقه‌ی 84 مرتضی نجفی)، سعد ویسی، مسعود یحیایی، امیرحسین سلامی‌بخش (از دقیقه‌ی 84 افشین زیادنژاد)، موسی‌الرضا عباسیان، رامین محرم‌نژاد، جواد یادگاری (از دقیقه‌ی 90 حمید عبداللهی) و حمید تبریزی 

بازی رفت: هما تهران 2-1 شهرداری زنجان 

نظرات 10 + ارسال نظر
میلان چهارشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:28 ق.ظ

به امید یک پیروزی دیگر مقابل یک تیم تبریزی دیگر

هر کسی هستم جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:53 ب.ظ

سلام

تیم زنجان میتواند و فعل صرف کردن را باید صرف کند.

بله شهرداری زنجان میتواند شهرداری تبریز را در تبریز شکست دهد ، وقتی تیمی مثل مهرکام از تبریز امتیاز میبرد ، چرا زنجان نتواند؟

ولی پتروشیمی در تبریز در همتان خواهد کوبید چون در دور رفت خیلی خوش شانس بودید.

اولوس یکشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:37 ق.ظ

آرزو برجوانان عیب نیست .
امروز شهرداری زنجان را به لیگ ۲ شوت خواهیم کرد

میییییی یکشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:07 ب.ظ

بازی مساوی شد تا روی این ترکاستانی ها کم شود

lige1.blogfa.com سه‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:18 ب.ظ http://lige1.blogfa.com

lige1.blogfa.com

مهدی یکشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 07:35 ب.ظ http://www.azarbaijansport.blogfa.com/

سلام عزیز دوستوم
نجسیز؟
شهرداری زنجانین و ماشین سازی تبریزین وضعی جدولده چوخ خرابدی. اینشالله گلجگ اویونلارین اوتالار و لیگ ۱ ده گالالار. شهرداری زنجان شهرداری تبریزین گاباغیندا چوخ یاخچی اوینادی. اگز آلومینیومین گاباغیندا دا بوجور اویناسا حتما اوتار. بو اویون هم شهرداری زنجانا مهم دی و هم اگر زنجان بو اویونو اوتسا چوخلی خدمت شهرداری و پتروشیمی تبریزه الیب.
هله لیک

saeid پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 06:51 ب.ظ

دوست عزیز نگاه انساندوستانه شما به مسائل و جریانات اطرافتان خیلی خوب می باشد ولی موضعی که ما در مقابل اوضاع پیرامونمان اتخاذ می کنیم ناشی از فعل و انفعالات اطرافمان و همچنین متأثر از تأثیراتی است که از محیط اطرافمان می پذیریم. دوست عزیز وقتی ما امروز در جامعه ایران با قومیت گرایی شدیداً تهاجمی و متعصبانه فارس مواجه هستیم که همه فرهنگ ها و هویتهای دیگر را می خواهد در درون خود هضم نموده و با یکسان نمودن آنها با خود، با در کام کشیدن آنان، آنها را بکل از صحنه روزگار محو نماید و تمام هستی و تاریخ آنها را بنام خود مصادره نماید، چرا ما باید از فرهنگ ها، زبان ها و هویتهای مورد تهاجم واقع شده و در معرض نابودی، انتظار کرنش و تسلیم داشته باشیم و با سانسور نمودن خواستهایمان چشممان را بر روی حقایق ببندیم و نظاره گر نابودی زبان، فرهنگ و هویت چند هزار ساله خود باشیم؟ آیا اگر فارسها در موقعیت ما قرار داشتند در مقابل نابودی و محو شدن خود از صحنه روزگار، ساکت می نشستند و با گول زدن خود می گفتند که باید انسانی و هومانیستی فکر کرد و مسائل قومیتی را کنار گذاشت؟ اصلاً چرا باید زبان و فرهنگی در موقعیت تخاصم و تهاجم قرار گیرد و با آسیمیله کردن (هضم شدن زبان، فرهنگ و هویت ملتهای محکوم در زبان، فرهنگ و هویت ملت حاکم) دیگران و با تمام وجود و امکانات خود تلاش نماید که پروژه ای بنام “زبان واحد، ملت واحد و مملکت واحد” را اجرا نماید؟ آیا ما قوم گرا هستیم یا اقدامات نژادپرستانه قوم فارس ما را مجبور به اتخاذ موضعی مشابه نموده است؟ آیا ما شروع کنندگان ناسیونالیسم افراطی بودیم یا سیاستهای مغرضانه و افراطی ناسیونالیسم فارس، تحت نژادپرستی آریاییستی، پان فارسیستی و پان ایرانیستی ما را مجبور به دفاع از کیان و هستی خود نموده است؟ چرا ما باید همواره ظالم را تبرئه نموده و در پی خفه کردن صدای مظلوم باشیم؟ آیا این خود سانسوری مطلق نیست؟
هر روز از یک جایی صدایی بپا می خیزد که فلان جا به ملت تورک توهین شد و فلان و بهمان، آیا مفهوم همه اینها از نظر شما چیست؟ به چه علتی در مملکتی بنام ایران، به تن تورکها به زور پیرهن آذری پوشانده و آنها را با کتک و اجبار آریایی خطاب می نمایند و می گویند شما تورک نیستید بلکه تورک زبان (فارس آذری) هستید، یعنی فارسهایی هستید که بعداً مثلاً بعد از حمله مغولان زبان شما به تورکی تبدیل شده است؟ دوست عزیز آیا می دانید که یکی از زمینه های مهمی که در کنفرانس اخیر ضد نژادپرستی زنو گنجانده شده بود همین در معرض نابودی بودن فرهنگها و هویتهای محکوم از طرف فرهنگ، هویت و زبان مسلط و حاکم بود؟ چرا ما باید یکطرفه به قاضی رفته و بعوض محکوم کردن مهاجم، مدافع را محکوم نماییم؟ آیا این جرم است که ما فارس نشده و تورک به دنیا آمده ایم؟ چرا باید حتی اجازه گذاشتن یک اسم تورکی به بچه های ما داده نشود، نامهای تورکی از مغازه ها و سایر مکانها به جرم بیگانه بودن حذف گردد، نامهای جغرافیایی شهرها، روستاها و حتی رودخانه ها، کوههای ما و … برای جدا کردن ما از فرهنگ و زبان اصیل خود و نابود کردن آن، به فارسی تغییر یابد؟ حالا بماند که هیچ منطقی برای تنها زبان بودن فارسی در مدارس وجود ندارد و با هیچ منطقی نمی توان اثبات نمود که باید یک زبان، زبان اصلی یک ملت باشد و معرف هویت، ملیت و تاریخ آن باشد. دوست عزیز ما اگر از زاویه پان ایرانیستی و پان فارسیستی به این مسائل بنگریم هرگز نخواهیم توانست به نتیجه ای در خور دست یابیم. اگر فرهنگ فارس فکر می کند که فارسی باید تا ابد حاکم بر ایران باشد پس در مقابل یک تورک هم که تفکر آزربایجان مرکز و تورک محور دارد، حق دارد که نگران از دست رفتن تمام هویت و هستی خود باشد. فارسها فکر می کنند تورکها بدون استثنا آدمهایی ساده، کودن و احمق هستند که ساده ترین مسائل زندگی را نیز نمی فهمند، آیا در مقابل چنین طرز فکری جایی برای انسانی فکر کردن باقی می ماند؟ انسانی فکر کردن فقط در جامعه ای که انسانهای آن با هم برابر هستند؛ در آن جامعه تبعیض و تحقیر وجود ندارد؛ فرهنگ و هویتی با تمام توان نمی خواهد فرهنگ و هویت دیگران را خورده و از بین ببرد؛ در آن جامعه شهروند درجه یک و درجه هزار وجود ندارد و عزت و کرامت انسانها مورد احترام قرار می گیرد می تواند محقق شود نه با مجبور کردن دیگران به نفی و محو خود. تورکهای آزربایجان ۸۰ و اندی سال است که در معرض شدیدترین تهاجمات قرار دارند و امروزه فارسها هدیه تقدیم شده از طرف خود به تورکها را تحویل می گیرند!
بالشخصه من به افشین قطبی به دلیل منش و اخلاق والایش که در ایران در واقع گفتمانی جدید در ادبیات فوتبال آغاز نمود، علاقه زیادی دارم و هرگز به ایشان از زاویه تورک و فارس نگاه نکرده ام ولی چون شما بحثی را مطرح نمودید که به همه چیز نباید از زاویه قومیت! نگاه کرد پس من هم این را حق خود می دانم که به شما بگویم که به همه چیز از زاویه فارسها و مطابق میل فارسها نگاه نکنید و به این قبیل مسائل به عنوان یک تورک نگاه کنید نه فارس آذری جعلی و ساخته ذهن آلوده قومیت گرایان فارس.
علی دایی به عنوان یک اسطوره آزربایجانی، که متأسفانه در دنیا او را به عنوان یک ایرانی فارس! نه آزربایجانی تورک می شناسند، چه در عرصه بازیگری و چه در عرصه مربیگری خود را به طور کامل اثبات نموده است. قهرمانی با سایپا در اولین سال مربیگری که در آن تیم ایشان هم بازیکن و هم مربی بود و تیمی رها شده به حال خود از طرف لورانت آلمانی را با اقتدار به قهرمانی رساند نشانگر چیست؟ علی دایی زمانی که مربیگری تیم ملی را بعهده گرفت در آسیا با تیم سایپا تا یک چهارم نهایی پیشروی کرده بود در حالی که همگان دیدند که بعد از وی تیم سایپا با مربی پرمدعای آلمانی خود چه افتضاحی ببار آورد و در آسیا ۵ گل دریافت کرد و حذف شد. ممکن است خیلی از دوستان بگویند که علی دای با اینهمه افتخار چرا از فوتبال تبریز و آزربایجان حمایت نکرده و هیچ کاری برای فوتبال تبریز و آزربایجان انجام نداده است؟ در پاسخ این عزیزان باید بگویم که:
اولاً به علت تخلیه کردن آزربایجانیان از فرهنگ و هویت تورکی و هضم شدن آنها در فرهنگ و هویت مسلط و حاکم فارس، از طرف شوونیسم مهاجم فارس، امثال علی دایی حتی ممکن است فراموش کرده باشند که یک تورک و آزربایجانی هستند چه برسد به اینکه از آزربایجان و آزربایجانی نیز دم بزنند.
دوماً در شهر تبریز و آزربایجان امکان کار کردن به اندازه تهران و سایر شهرها وجود ندارد برخورد ۸ سال اخیر با تیم تراکتورسازی و همچنین برخورد اخیر تربیت بدنی و دیگر ارگانها با تیم تراکتورسازی حکایت از خیلی چیزها دارد که در اینجا مجال پرداختن به آن نیست ولی همینقدر بدانیم که جامعه آزربایجان و شهر تبریز توسط تفکر خاصی قبضه شده و در آن امکان پیشرفت و موفقیت حتی به اندازه ۱۰ درصد تهران، اصفهان، کرمان، مشهد و … نیست.
سومآ مشکلی که امروز تیم ملی دارد نه ضعف مربیگری امثال علی دایی، بلکه حاشیه های ویرانگر اطراف این تیم و سهم خواهی های متعدد مدعیان پرشمار می باشد. به خاطر می آورم که زمانی میروسلاو بلاژویچ مربی ایران بود که قبل از آن در سال ۱۹۹۸ با تیم کروواسی به مقام سوم جهان رسیده بود ولی به علت حاشیه های مخرب اطراف تیم، نتوانست ایران را به جام جهانی ببرد و بعداً در مصاحبه ای گفته بود که کسی که می خواهد مربی تیم ملی ایران باشد باید پوست تمساح داشته باشد تا در مقابل اینهمه حاشیه فرسوده کننده از دور خارج نگردد.
برخی از دوستان، تحت تأثیر مطبوعات و فارسها بیان می کنند که اخلاق و رفتار علی دایی فلان جور است در پاسخ این دوستان نیز می توانم بگویم که اولاً کسی که بخواهد در تیم ملی ایران دوام بیاورد باید یک رویه مقتدرانه داشته باشد زیرا در ایران از بچه ۶ ساله گرفته تا پیرمرد صد ساله و حتی پیر زنان، همه کارشناس خبره! فوتبال تشریف دارند و مطبوعات و سایر رسانه ها نیز به دلیل بالا بردن تیراژ خود، از کاه کوه می سازند پس در چنین جوی آشفته اگر کسی برش و اقتدار لازم را نداشته باشد یک روز هم نمی تواند داوم بیاورد در این چند روزه همگان بیانیه های طنزگونه مایلی کهن یا به قول بسیجی های همیشه در صحنه! حاجی مایلی را خواندند و بخوبی از مسائل پشت و جلوی پرده آگاه شدند. دیروز من شنیدم که یاوری به عنوان سرمربی و منصور ابراهیم زاده به عنوان مربی انتخاب شدند و امروز صحبت از انتخاب افشی قطبی می شود آیا در چنین فضای بلبشور با گفتن قربانت گردم و چاکرتم، کسی می تواند در تیم ملی دوام بیاورد؟. دوماً علی دایی تمام افتخارات خود را با تکیه بر این اخلاق و روحیه شکست ناپذر بدست آورده است بدیهی است که اگر این روحیه پرتلاطم را از علی دایی بگیرند از وی بغیر از نامی چیزی باقی نماند. علی دایی با آنکه از طرف فارسها مصادره شده و در دنیا بعنوان یک ایرانی فارس! شناسانده می شود ولی وی یک تورک آزربایجانی با افتخار بوده و همواره در دل آزربایجانیها جای خواهد داشت البته حساب آزربایجانی هایی که از فرهنگ، زبان و هویت خود چیزی نمی دانند و به فارس بودن و فارس شدن افتخار نموده و آب به آسیاب بیگانه می ریزند، جداست. سوماً مگر کدام مربی ایرانی دانش لازم را دارد که اینقدر علی دایی را می کوبیم؟ علی دایی ای که از نظر ما دانش لازم را ندارد از همه مربیان مدعی دانش در ایران، یک سر و گردن بالاتر است و این را همگان می دانند و اصلاً جایگاه اخلاق و رفتار خوب در فوتبال ایران کجاست که اینقدر علی دایی را تخریب می کنیم؟
اگر مربی با دانشی در ایران می شناسیم نام ببریم تا همگان بدانند و اگر چنین شخصی وجود داشت پس چرا علی دایی انتخاب شد؟ البته افشین قطبی دانش و توانایی لازم را برای مربیگری تیم ملی ایران دارد ولی ظاهراً در آن مقطعی که قطبی به عنوان مربی تیم ملی انتخاب شده بود و قبل از اعلام نام وی یک شبه همه چیز ۳۶۰ درجه تغییر یافت وی از نظر بعضی ها بعنوان یک آمریکایی قلمداد شده بود نه یک ایرانی! و گفته شده بود که ما مربیی که مربی تیم ملی زنان آمریکا بوده است را نمی خواهیم ولی امروز که کفگیرشان به ته دیگ خورده است حتی به قطبی التماس هم می کنند و چیزی هم که قطبی را در تیم پرسپولیس تخریب نمود بدون شک مافیای قدرت و حاشیه های ویرانگر اطراف تیم بود. من معتقدم که مربیگری تیم ملی برای علی دایی زود بود ولی این به معنی عدم توانایی وی نیست.
فارسها می روند با همزبانهای خود در تاجیکستان و افغانستان تلویزیون مشترک ایجاد می کنند، برای جلوگیری از اضمحلال زبان فارسی در آن کشورها کتابهای رایگان فارسی به آنجا می فرستند، در آن کشورها فرهنگستانهای متعدد و مراکز تحقیق و پژوهش زبان فارسی تأسیس می کنند، حالا بماند که در داخل مملکت برای ارتقای عظمت زبان فارسی چه کارهایی که نمی کنند و چه بودجه هایی از سهم ملت های ایران برای نابود کردن آنها و بالا بردن عظمت زبان فارسی که خرج نمی کنند. فارسها حتی تحمل وارد شدن یک واژه بیگانه به داخل زبان و فرهنگ خود را ندارند و برای هر کلمه بیگانه دهها معادل درست می کنند، هزاران فرهنگستان زبان و ادب فارسی می سازند اما زبان و هویت چند هزارساله ما بی دفاع رها شده و در معرض نابودی است و قهرمانان و اسطوره های آزربایجان -مثل علی دایی- قبل از آنکه از طرف قومیت! فارس مورد تخریب قرار گیرند متأسفانه از طرف خود تورکها تحقیر می گردند و ضعفهای نداشته آنها بزرگنمایی می شود. ما باید بدانیم که علی دایی ها، حسین رضازاده ها، هادی ساعی ها، کریم باقری ها و … سرمایه های آزربایجانیان می باشد و حتی اگر ما توجه مناسبی هم از طرف این افراد به جامعه آزربایجان نبینیم باید با حمایت از آنها در واقع از فرهنگ و هویت خود حمایت کنیم و از مصادره آن توسط فارسهای نژاد پرست جلوگیری بعمل آوریم ما اگر فارس هستیم پس بهتر است در خانه های خود بنشینیم و هیچ کاری به هیچ جیزی نداشته باشیم تا این نظم ایجاد شده در هشتاد و اندی سال اخیر توسط فارسها دست نخورده باقی بماند ولی اگر یک تورک می باشیم مثل یک تورک و آزربایجانی به مسائل نگاه کنیم نه مثل یک فارس آذری!
در مسلک ما آزربایجانیها همه ملتها دوست و برادر هستند اما این فقط زمانی مفهوم دارد که یک چنین رفتاری را از طرف دیگران نیز ببینیم. امروز زبان، هویت و فرهنگ ما در حال اضمحلال می باشد ما دیگر فرصتی برای محکوم! کردن خود نداریم اگر بیشتر از این در خواب غفلت فرو برویم دیگر هرگز در آینده از آزربایجان و آزربایجانی نامی نیز در ایران باقی نخواهد ماند و فارسها به آرزوی دیرینه خود رسیده و با گرفتن انتقام تاریخی خود از ملت تورک، به ثمر نشستن رسالت تاریخی خود را جشن گرفته و بر روی خرابه های آزربایجان به جشن و پایکوبی خواهند پرداخت و آن روز دیگر خیلی دیر خواهد بود.
به دلیل طولانی بودن مطلب از همه دوستان عزیز عذر می خواهم ولی خواستم بگویم که عصر پسا مدرنیسم، دوره بازگشت انسانها به فرهنگ، زبان و هویت بومی خود می باشد. ما نمی توانیم از زاویه پارسها به خودمان بنگریم و تحت تبلیغات آنها بگوییم که به همه چیز باید نه از زوایه قومیت بلکه انسانیت نگاه کرد. از زاویه انسانیت نگاه کردن به مسائل شامل همه انسانها علی الخصوص فارسها می شود و در واقع امروز فارسها چیزی را که خود کاشته اند درو می کنند. کاشته شدن تخم نفاق، اختلاف، کینه ورزی و مصادره زبان، هویت و فرهنگ دیگران، مسلم است که نتیجه ای بغیر از واکنشی مشابه و حتی تهاجمی تر و افراطی تر نمی تواند داشته باشد. ناگفته نماند که آزربایجانیان نه یک قوم، قبیله یا طایفه! بلکه یک ملت پرصلابت می باشند و مثل یک ملت استحقاق دستیابی به حقوق برابر با همه ملتها بویژه فارسها را دارند و ما باید با استفاده از واژه قوم! در دام فارسها نیفتیم. به امید روزی که در جامعه ایران به تورک نیز به چشم یک انسان نگاه شود!
artan

[ بدون نام ] سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:49 ب.ظ

آزربایجان یکشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:53 ب.ظ

سالام
آخشامنز خیر اولسون.
من ایلک دفعه اولاراق بو سایتا باش ووردوم.
سیزی تبریک ائدیرم گوزل و دیرلی سایتز وار.
من تبریزدن بو سایتا قوناق گلمیشم.بونی دئملیم کی بیز تبریزلی لر اوچون تبریز اردبیل اورومو زنگان همدان و باشکا ازربایجان شهرلری هئش فرقی یوخدی.بو اونملی و مهم دی کی آزربایجانمز حاقن آلا بیلسین.
بو گونلر تاسوفلر اولسون کی هر باخمنان بیزلر ایستیسمار آلتندیوخ.گلین بیرلوخدا بو سوزلری یقشدراخ.همی تبریز همی زنگان همی اوبیری آزربایجانن شهرلری بیزیمدیر.
بو بیر کثیف سیاست دیر کی بیزلرین آراسئنا ایختیلاف سالئپ لار و تاسوف لر اولسون کی بیز لرین بعضی لریمیز بونی اینانپ و تولانرخ.
بونی هامی بیلملی دیر کی بیز لر بیرلخدا آزربایجانخ.ایر بیز لر آیری اولساخ آیاق اوسده قالا بیلمروخ.
یاشاسئن آزربایجانن هامی تیم لری
تیراختور ـ زنگان شهرداریسی ـتبریز شهرداریسی ـماشئن

یاشار یکشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:44 ب.ظ

بوتون تورکلره سلام عرض ایلیرم
من زنگاندا دونیایا گلمیشم اما ۲ یاشیمنان تهران دا بویوموشم
الان هر یر ده زنگان دان دانیشیرام دییرلر ( زنجانییا فارس شدن)
بیلمیرم نیه
میه بیزیم فرهنگیمیزین نه عیبی وار
نیه گورک بیز دین سیز پان فارس لارن برنامه لریندن تاثیر الاخ
من الان ۲۵ ایل تهران دا یاشییاندان سورا چوخ چوخ باش اوجالیقینان دییرم من آذری یوخ من تورکم
سیز همشهری لریمه یالواریرام
گلین اوز فرهنگیمیزین قدرینه بیلخ
گلین اوزیمیزه ارزش قائل اولاخ
گوزوموزه آچاخ گورخ باشیمیزا نه گلیر
یاشاسین آذربایجان
یاشاسین آذربایجانین گوزل شهره زنگان و غیرتلی تورک میللتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد